نوشتالوژی


یادتونه ﺳﻮﺍﻝ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﻮ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﯿﻢ, ﺑﻌﺪﺵ ﻫﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﺧﺎﻧﻢ
ﭼﻨﺪ ﺧﻂ ﺟﺎ ﺑﺰﺍﺭﻡ

یادته ؟


ﯾﺎﺩﻣﻪ ﻗﺒﻠﻨﺎ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﯿﺨﺎﺱ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫ ﻔﺘﻮﮐﭙﯽ
ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺳﻮﺍﻻﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﻩ!! ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﭙﺮﯾﺪﯾﻢ ﻫﻮﺍ ﻭ
ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﯼ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ! ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻌﻠﻢ
ﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺧﺐ ﯾﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺟﻠﻮﺗﻮﻥ....
ﻋﻤﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ؟؟ ﻋﺎﯾﺎ؟؟!!!

متن خنده دار نوستالوژی


ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮐﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ همه ﺗﺒﻠﺖ ﺩﺍﺭﻥ!
اونوقت من سه برابر سنِ اینا سن داشتم؛ یه تلفن داشتم
که هرکدوم از دکمه هاش رو میزدم میگفت:
هاپ؛هاپ؛هاپ

متن خنده دار نوستالوژی


اگه یه پسر دهه شصتی بهتون گفت :عزیزم تو عشق اولمی!!!!
چنان بزنید بیخ گوشش که ندونه شبه یا روز!!!
آخه عشقِ اول همه پسرای دهه شصتی دختره ناوارو بوده

نوستالوژی


کیا این جمله رو یادشونه و دوسداشتن:
بی سروصدا وسایلتونو جمع کنید، باصف برید تو حیاط، امروز معلم ندارید

نوستالوژِی - شما یادتون نمیاد


شما یادتون نمیاد
از کلاس اول دبستان تا آخرین روز دبیرستان، همه معلمها و ناظم ها :کلاس شما “بدترین” کلاسیه که تا حالا داشتم...

دانش اموز های قدیم


روباه به کلاغ : چه سری چه دمی، یه آواز بخون
کلاغ پیتزا زد زیر بغلش و گفت :
آن موقع که گولم زدی کلاس دوم بودم الان لیسانسم !
روباه میگه: میبینم پیر شدی پروبالت ریخته
کلاغ تا بالهاشو باز میکنه پز بده پیترا میفته !
روباهه پیتزا رو برمیداره میگه :
اون موقع منم سرباز معلم بودم حالا استادم !

نوستالوژِی - شما یادتون نمیاد


شما یادتون نمیاد. یه زمانی می رفتی مهمونی، برای اینکه نشون بدی باشخصیتی نباید موز برمی داشتی!

طنز ده شصتی ها


یه جوری میگن ما دهه شصتی ها، ما دهه شصتی ها
انگار با ماموت میرفتن مدرسه و رو کتیبه درس میخوندن !!!
 واااااااااااااااالا به خداااااااااااا
    سلامتی همه دهه هفتادیا

نوستالوژی


اعتراف میکنم بعد این همه سال هنوزم اسم الویه میاد، با خودم میخونم :میخوام سالاد درست کنم، سالاده چیه؟ الویه (دریم دریم دریم ریم) ظرف بلور با خیارشور سینه مرغ با تخم مرغ؛ دیگه چی میخواد؟
یادش بخیر

اعتراف میکنم - نوستالوژی


اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار موشک کاغذی درست کردم با خواهرم مورچه هارو سوارکردیم یه سواری تو اسمون بهشون دادیم حال کنن
یه همچین بچه باحالی بودیم ما

متن خنده دار نوستالوژی


یادش بخیر
اون موقع ها شلوار باباها اندازه ی پرده ی خونمون چین داشت! =)))

نوستالوژی


یادش بخیر وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم الکی مداد رو بهونه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
شما دهه هشتادیا که یادتون نمیاد آخه شما همه با اتد میرین مدرسه مثل ما با مدادی که اندازه انگشت کوچیکمونم نمیشد میرفتیم

نوستالوژی


یکی از مشکلات من در دوران تحصیل این بود که نمی فهمیدم معلم یا استاد آخر جملشون میگن "دارد" یا میگن "دارند"